در نشست مشترک وزیر آموزش و پرورش با اعضای فرهنگستان زبان و ادب فارسی مخالفت‌هایی با آموزش زبان مادری از سوی اعضای فرهنگستان صورت گرفت. بهاءالدین خرمشاهی آموزش به زبان مادری را متفاوت از آموزش زبان مادری می‌داند و تصمیم گیری‌های پیرامون این موضوع را به شمشیر دولبه توصیف کرده است. 

اینجا سال‌هاست نظم میان دوگانه ذهن و زبان اقلیت‌ها آشفته است. به خصوص برای کودکان کُرد، ترک، بلوچ و عرب، که با زبان مادریشان که با آن فکر می‌کنند و حرف می‌زنند و به فارسی می‌آموزند. 

  اصل ۱۵ قانون اساسی با اینکه زبان و خط فارسی را میان تمام ساکنان ایران مشترک می‌داند و در استفاده از آن برای ثبت اسناد، مکاتبات، متون رسمی و کتب درسی الزام دارد اما «استفاده از زبان‌های محلی و قومی در مطبوعات و رسانه‌های گروهی و تدریس ادبیات آن‌ها در مدارس در کنار زبان رسمی» را آزاد می‌داند. در واقع بنا بر این اصل قانون اساسی، در آموزش به زبان مادری الزام و ممنوعیتی وجود ندارد. 

 توجه به اقوام و اقلیت‌ها، از وعده‌های انتخاباتی حسن روحانی بود. وعده‌‌ای که چندی پس از روی کار آمدن دولت یازدهم نشانه‌هایی از عملی شدندش به چشم می‌خورد. روحانی با شعار «مشارکت اقوام در اعتلای ایران» به کارزار انتخاباتی قدم گذاشت و بیشترین آرا را هم از میان اقلیت‌ها کسب کرد. 

 او در نخستین اقدام برای عملی کردن وعده انتخاباتی‌اش «علی یونسی» را به عنوان دستیار ویژه رئیس جمهور در امور اقلیت‌ها انتخاب کرد. پستی که پیش از این در دولت‌های گذشته به چشم نمی‌خورد. یک بند از منشور حقوق شهروندی را به اقوام اختصاص داد و در قامت یک رئیس جمهوری حقوق‌دان، حمایت از حقوق اقوام را در دستور کار خود قرار داد. 

آموزش زبان مادری هم طرحی بود که قرار شد توسط آموزش و پرورش در استان‌هایی که زبان مادریشان با زبان رسمی کشور تفاوت دارد اجرایی شود. طرحی که پیش از اجرایی شدن با مخالفت اعضای «فرهنگستان زبان و ادب فارسی» مواجه شده است. 

رئیس و اعضای فرهنگستان زبان و ادب فارسی در نشست مشترکشان با وزیر آموزش و پرورش مخالفت خود را با این طرح بیان کرده و آن را خطری برای زبان فارسی خواندند. 

 دکتر بهاالدین خرمشاهی عضو فرهنگستان ادب پارسی در گفت‌و‌گو با «تدبیر» در پاسخ به این سوال که آیا مخالفت با آموزش زبان مادری نظر تمام اعضا است و آیا بر اساس سازکار رای گیری این مخالفت مطرح شده است گفت: «آموزش به زبان مادری با آموزش زبان مادری دو مقوله متفاوت است. در فرهنگستان مخالفتی با آموزش زبان مادری صورت نگرفته است. ماده‌ای در قانون اساسی وجود دارد که آموزش دادن زبان مادری را مجاز می‌داند اما آموزش به زبان مادری مسئله دیگری است. زبان مادری را همه در خانه یاد می‌گیرند هیچ دولتی در هیچ بازه تاریخی و در هیچ کجای دنیا نتوانسته که مانع این امر شود. مثل ازبکستان که نمی‌تواند مانع فارسی حرف زدن ۹ میلیون نفر فارسی زبان سمرقند و بخارا شود اما دخالت‌هایی هم در این زمینه دارد مثل اینکه همه باید به خط روسی بنویسند. پس دولت بی‌دخالت نیست حتی اگر سکوت کند آن هم به نوعی دخالت است.» 

 خرمشاهی ادامه می‌دهد: «اما در جلسه اخیر فرهنگستان چند نفر از اعضا مثل دکتر مجتبایی، دکتر نیساری و دکتر آموزگار معتقد بودند که زبان مادری را بدون هیچ منعی تا ۵ سالگی می‌آموزیم و حتی مواردی پیش می‌آید که مثلا معلم توضیحات یک درس را حتی به زبان مادری دانش آموزان توضیح دهد. اما موضوعی که با آن مخالفت شد این بود که کتاب‌های درسی به زبان مادری باشد یا اینکه کتاب‌ها فارسی باشد اما شرح و آموزشی که آموزگار می‌دهد به زبان مادری باشد. همه معتقد بودند که زبان فارسی از پایه‌ها و ارکان ملی ماست و حالا که رسانه‌ها گسترش یافته‌اند و در همه خانه‌ها انشعابی از رسانه وجود دارد به طور طبیعی افراد دو زبانه می‌شوند و این ستمی بر آن‌ها نیست. این نظر فرهنگستان است اگرچه فرهنگستان در این زمینه بیانیه‌ای صادر نکرده است اما نظر دیگرانی هم که در آن جلسه خاموش بودند از جمله من همین است». 

 سلیم نیساری دیگر عضو فرهنگستان زبان، تحصیل به زبان اقوام را خطرناک دانسته و به مهر گفته است: «عده‌ای فکر می‌کنند علاقه به یک قومیت یعنی تحصیل با زبان آن قوم اما این موضوع بسیار خطرناک است ما در ایران شانس داشته‌ایم که فردوسی بزرگ توانسته پایه محکمی برای زبان فارسی ایجاد کند و ما امروز در کنار دین اسلام به داشتن چنین زبانی مفتخر شویم.» 

 از دیگر اعضای مخالف این طرح فتح الله مجتبایی است که تدریس زبان اقوام در مدارس را وارداتی خوانده و به خبرگزاری مهر تاکید کرده است: «شک ندارم که این موضوع از خارج به ایران آمده است قبل از این در هندوستان نیز این مسئله توسط انگلستان تجربه شد و امروز هم انگلستان و کشورهای شمالی ما هستند که می‌خواهند این مسئله را به ایران وارد کنند» 

  محمد علی موحد، عضو دیگر فرهنگستان زبان و ادب فارسی هم به مهر گفته دولت را از مداخله مستقیم در آموزش‌های محلی و بومی منع کرده و تاکید می‌کند: «دولت باید از مداخله مستقیم در آموزش زبان‌های محلی و بومی خودداری کند ما زبان معیاری داریم که زبان رسمی ما است اگر دولت بخواهد آن را فراموش کند و به حوزه زبانهای محلی وارد شود کار ما زار است.» 

غلامعلی حداد عادل رئیس فرهنگستان هم این طرح را خرج کردن از کیسه سرمایه‌های ملی برای پیروزی‌های جناحی موقت و بی‌حاصل دانسته است. 

اما نماینده سنندج در مجلس شورای اسلامی در واکنش به مخالفت رئیس و اعضای فرهنگستان زبان و ادب فارسی نامه‌ای را در وب سایت شخصی خود منتشر کرد که این موضعگیری‌ها را کارشکنی و سنگ اندازی در راه دولت دانسته و گفته است: «طرح این موضوع از جانب دولت، ابتدایی‌ترین حقوق اقوام است، پس کسی که با این حقوق مخالفت می‌کند، بدون مطالعه موضع گرفته است و به نظر می‌رسد این شیوه موضع گرفتن دیگر در فضای سیاسی اکنون کشور و در شرایطی که استکبار برای منطقه ایجاد کرده است جایز و شایسته نیست و ایجاد فضای مه آلود و تبعیض آمیز خطا و هر کس در این زمینه مدعی چنین مطالبی باشد بدون تردید هماهنگ با نظر رهبری و نظام و مسئولین تصمیم گیر کشور نمی‌باشد و بهتر است ما به عنوان بردار مخالف حرکت نکنیم و آب در آسیاب دشمنان نریزیم.» 

 این مخالف خوانی‌ها در حالی صورت می‌گیرد که تدریس زبان عربی و انگلیسی سال‌هاست در دستور کار آموزش و پرورش قرار دارد و حتی در بعضی از مدارس غیر دولتی زبان فرانسه هم از مقطع ابتدایی آموزش داده می‌شود که این آموزش‌ها منافاتی با تدریس و آموزش و حفظ زبان فارسی به عنوان زبان رسمی کشور نداشته است. 

از سویی قرار بر این بوده که تدریس زبان‌های قومی و محلی در طرح «پنجشنبه‌های بدون کیف و کتاب» یا در کلاس‌های انشا و خواندن اجرایی شود بنابراین حتی در صورتی که این طرح به مرحله اجرا در مدارس هم برسد آسیبی به زبان فارسی وارد نخواهد کرد. 

بهاءالدین خرمشاهی تأکید می‌کند: «تا آنجایی که قانون اجازه می‌دهد اشکالی ندارد. کاتولیک‌تر از پاپ نباید بود. در قانون هم آزادی‌هایی قائل شده‌اند حتی اگر حد بالایی هم باشد همه باید بپذیرند. اما بدون شک زبان رسمی فارسی است و باید به آن نگاه یک زبان ملی را داشت نه زبان دولتی. این مسئله نه فقط در ایران بلکه در همه کشورهای جهان اتفاق می‌افتد. زبان ملی پایه‌ای برای دوام ملیت و انسجام ملت است.» 

 خرمشاهی پرداختن به موضوع آموزش زبان مادری را به شمشیر دو لبه توصیف می‌کند و توضیح می‌دهد: «از طرفی باعث تلطیف قلوب و دلجویی از اقوام می‌شود از طرفی هم ممکن است باعث رفتار‌های جدایی طلبانه بشود. اما در هر صورت قانون اساسی مستقیماً قابل اجرا نیست و نیاز به قانون‌های تفضیلی و ریز‌تر دارد. مسئولان باید این مسأله را با صاحب نظران آموزش و پرورش و گروه‌های قومی به رأی و نظر بگذارند و مثلاً دانش آموزان بتوانند یک روز در هفته آموزش زبان مادری داشته باشند.» 

 در این میان برخی نمایندگان مجلس نیز با طرح دولت برای آموزش به زبان مادری مخالفند. «سلیمی» عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس هم در واکنش به آموزش زبان‌های قومیت‌ها در مصاحبه با خبرگزاری ایلنا گفته است: «اعتقاد نداریم که آموزش زبان قومیت‌ها از مسایل مهم کشور است. البته نه اینکه مساله مهم نباشد اما با توجه به تهدیداتی که کشور با آن مواجه است آیا مسأله‌ی آموزش زبان قومیت‌ها اینقدر مهم است که ما باید به این مسأله ورود کنیم قانون اساسی در مورد مسأله‌ی آموزش زبان قومیت‌ها تعیین تکلیف کرده است و مسأله روشن و مشخص است». 

اما بهاالدین خرمشاهی از اعضای فرهنگستان زبان و ادب فارسی پرداختن به این موضوع را مهم می‌داند و در پاسخ به این سؤال که آیا می‌توان تمام طبقات فرهنگی و قومی را در زیر پرچم یک زبان قرار داد به تدبیر می‌گوید: «این اتفاق بدون اعمال زور همین حالا هم صورت گرفته است. البته باید این مسائل را رسانه‌ای کرد و همه اقوام و صاحب نظران آموزش در این باره نظر بدهند. من موافق هستم که قانون اندازه و میزان برای این نوع آموزش تعیین کند به طوری که دیگر کسی این امر را ستم دولت مرکزی به اقوام تلقی نکند. این موضوع اهمیت زیادی دارد هم از نظر قانونی و هم از نظر اقوام ایرانی که زبان مادریشان فارسی نیست و صالح‌ترین سازمان هم فرهنگستان است. باید یک نظرگاه یا بیانیه رسمی توسط فرهنگستان صادر شود. شورای فرهنگستان هم در حال حاضر برای پیگیری این موضوع فراغت دارد.» 

بدون در نظر گرفتن آرای موافق و مخالف با آموزش به زبان مادری، برای تمام کشورهای چند قومیتی در نظر گرفتن حقوق اقلیت‌ها یکی از ساز و کارهای حفظ امنیت ملی است و از دید ناظران مستقل، رو به روی هم قرار دادن زبان فارسی با زبان سایر اقوام تنها منجر به نادیده گرفتن حق آموزش زبان مادری می‌شود. حقی که قومیت‌های متنوع ایران را در دام احساس نادیده گرفته شدن و عدم توجه حکومت به حقوق آن‌ها می‌اندازد. در این میان به نظر می‌رسد بر طرف کردن خلأهای قانونی، بلاتکلیفی‌هایی که اقوام در آموزش زبان مادری خود با آن رو به رو هستند را تا حدی بر طرف کند.